رونیارونیا، تا این لحظه: 10 سال و 24 روز سن داره

کوچولوی ناز

...

سلام نفس مامان چطوری گلم ؟ خوبی ؟ راحتی ؟ امیدوارم که این چند وقت اذیتت نکرده باشم , آخه این چند وقت سر مامانت خیلی شلوغه دیگه خودت که میدونی چه خبره ولی واسه دوستامون میگم عزیزم بلاخره داریم اسباب کشی میکنیم آخه این خونمون 1 خواب بود و جا واسه سیسمونی شما نداشتیم  این روز ها همه رو اسیر کردیم از همه بیشتر خاله سعیده و زندایی سمانه و زندایی فرزانه , دست همشون درد نکنه همه کارهای ما رو انجام دادن ایشالله تو شادی هاشون بریم و جبران کنیم الان که دارم این ها رو واست مینویسم شما 6 ماه و 7 روز یا معادل 27 هفته و 1 روزه که تو دل مامانی هستی تقریبا 11 هفته دیگه میای بقل مامانی , وای خدا جون این روز ها رو زود بگذرون دیگه عزیزم و...
24 دی 1392

اتفاقات این چند وقت و تولد مامان فرزانه

سلام عزیز دلم میخوام واست بگم از این چند وقتی که وبت رو به روز نکردم شنبه 30 آذر روزی که شبش بلند ترین شب ساله مامانی رو عمل کردن, اون شب جاش واقعا تو خونه خالی بود تا 4شنبه تو ICU بود و بعدش اومد تو بخش , خدا رو شکر عملش خیلی خوب انجام شد و احتمالا امروز مرخص میشه این چند وقت ما مدام خونه مامانی هستیم البته عمه شبنم هم پیشمونه, نمیدونم واست گفتم یا نه ولی ما با مامانی تو یه ساختمون زندگی میکنیم دیشب هم خونه مامانی بودم که بابا از سر کار اومد و گفت بیا بریم خونه کارت دارم وقتی رفتیم خونه دیدم آنا و خاله سعیده رو با خودش آورده واسم تولد بگیرن کلی خوشحال شدم تازه بعدش هم دایی ها اومدن اینم عکس کیکم که میذارم یادگاری واسمون ب...
8 دی 1392
1